هرکه خدا دوستی را بر خودْ دوستی مقدّم بدارد، در برابر سختی و دشواری مردم، خداوند او را بسنده باشد .بنده ام پیروی ام کن تا تو را مانند خود گردانم . [.رسول خدا صلی الله علیه و آله]
در تاریخ آمده است، معاویه به جماعتى از بنى هاشم خطاب کرده گفت: «اینکه شما گمان مى کنید پادشاهى هاشمى ومهدى قائم از آن شما است عقیدهاى باطل است، بلکه مهدى همان عیسى بن مریم است. امر خلافت به دست ما است تا آن را به او تسلیم کنیم».( بحارالأنوار، ج 33، ص 256.)
ابن عباس از جمله کسانى بود که در آن جلسه حضور داشت، او در مقابل این تحریف تاریخى وبازى کردن با عقیده اسلامى سخت ایستاده، به معاویه گفت: «...امّا اینکه گفتى ما گمان داریم که براى ما حکومتى است که مهدى حاکم آن است، جواب آن این است که گمان، شرک است همان گونه که خداوند متعال مى فرماید: «زَعَمَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنْ لَنْ یُبْعَثُوا»، در حالى که همه شهادت مىدهند که براى ما ملک وحکومتى نمى شوند».( سوره تغابن، آیه 7، «کافران پنداشتهاند که هرگز برانگیخته نمی شوند)
است. اگر از عمر دنیا یک روز باقى باشد خداوند متعال کسى را از ما مىفرستد تا زمین را پر از عدل وداد کند همان گونه که پر از ظلم وجور شده باشد.
وامّا اینکه مى گویى: مهدى همان عیسى بن مریم است، عیسى کسى است که براى مقابله با دجّال فرستاده مىشود، وهر گاه دجال او را ببیند نابود مىشود، ولى امام از ما کسى است که عیسى بن مریم به او اقتدا کرده ونماز مىخواند...».( بحارالأنوار، ج 33، ص 257.)
پرسش
: آیا کسى از علماى اهل سنّت، منکر احادیث مهدویت شده است؟پرسش
: چرا بخارى ومسلم احادیث مهدویت را در صحاح خود ذکر نکرده اند؟
پاسخ : از جمله اشکالات برخى بر قضیه مهدویت از سوى اهل سنّت آن است که بخارى ومسلم اشارهاى به احادیث مهدویت نکرده وآنها را در صحیح خود نقل نکردهاند، واین به نوبه خود مىتواند سبب وهن وضعف این احادیث باشد.
احمد امین مصرى مى گوید: «از افتخارات صحیح بخارى ومسلم آن است که این گونه احادیث در آن دو وارد نشده است، گرچه در غیر این دو کتاب از کتابهاى حدیث وارد شده است».( المهدى والمهدویة، ص 41 ؛ ضحى الاسلام، ج 3، ص 277.)
همین اشکال از ناحیه اشخاصى دیگر از متفکرین غربزده اهل سنّت از قبیل شیخ محمد ابوزهره، سعد محمّد حسن، حسین سائح لیبیایى مغربى، سید محمد( الامام الصادق (ع)، ص 239ù238.)( المهدیة فى الاسلام، ص 69.)( تراثنا وموازین النقد، ص 187-185.)
رشید رضا وشیخ بن محمود وارد شده است.( تفسیر المنار، ج 9، ص 499.)( لا مهدىّ ینتظر بعد الرسول، ص 6.)
پاسخ: این اشکال مورد توجه اهل سنّت واقع شده وشدیداً با آن به مقابله پرداختهاند.
«دکتر بستوى» مى گوید: «اینان گمان مى کنند که بخارى ومسلم احادیث مهدویت را به جهت ضعف در اسنادشان نقل نکردهاند. این گمانى باطل است، زیرا این دو به تمام احادیث صحیح احاطه نداشته وهرگز چنین ادعایى نکردهاند».( المهدى المنتظر فى الاحادیث الصحیحة.)
بخارى مىگوید: «آنچه را که در کتاب خود «الجامع الصحیح» آورده ام صحیح است ولى چه بسیار احادیث صحیحالسندى که به جهت طولانى شدن کتابم نقل نکردم».( مقدمه ابن الصلاح، ص 22ù21.)
مسلم بن حجاج قشیرى مىگوید: «من تمام احادیث صحیح نزد خود را در این کتاب «صحیح» نیاوردهام، بلکه درصدد آن بودهام که تنها احادیثى را ذکر کنم که اجماعى است».( همان.)
حاکم نیشابورى مى گوید: «بخارى ومسلم حکم به عدم صحت احادیثى که در دو کتابشان نیامده نکردهاند».( مستدرک حاکم، ج 1، ص 2.)
ابن قیم جوزیه مىگوید: « آیا بخارى گفته است که هر حدیثى را من در کتابم نیاوردهام باطل وغیر حجت وضعیف است؟ چه بسیار احادیثى که بخارى به آنها در غیر کتاب «الجامع الصحیح» احتجاج نموده ولى در این کتاب نیاورده است. وچه بسیار احادیثى که در غیر این کتاب تصحیح نموده ولى در این کتاب نیاورده است».( زاد المعاد.)
عبدالمحسن بن حمد العباد مى گوید: «حدیث صحیح همان گونه که در صحیحین موجود است در غیر این دو از کتابهاى حدیثى نیز وجود دارد، مثل: موطأ، صحیح ابنخزیمه، صحیح ابنحبّان، مستدرک حاکم، جامع ترمذى، سنن ابىداوود، سنن نسائى، سنن ابنماجه، سنن دارقطنى، سنن بیهقى ودیگر کتب، واین امرى در نهایت وضوح وآشکار است».( الامام المهدى عند اهل السنة، ج 2، ص 445، به نقل از او.)
دیگر اینکه چه کسى ادّعا کرده که بخارى ومسلم توجهى به احادیث مهدویت به طور عموم نداشتهاند؟ این حرف باطل است، زیرا این دو به برخى از احادیث مربوط به خروج مهدى (ع) اشاره کردهاند. از قبیل:
الف) احادیث خروج دجال
بخارى وخصوصاً مسلم احادیث زیادى را در باب خروج دجال از طرق مختلف نقل کردهاند.( صحیح بخارى، ج 4، ص 143، کتاب الانبیاء، باب ما ذکر عن بنىاسرائیل ؛ صحیح مسلم با شرح نووى، ج 18، ص85ù58.)
ابن حجر عسقلانى با نقل کلامى از آبرّى در تواتر احادیث مهدى (ع) قصه دجال را به خروج حضرت مهدى (ع) ربط مىدهد.( تهذیب التهذیب، ج 9، ص 125.)
ب) احادیث نزول عیسى بن مریم
بخارى به سند خود از ابوهریره نقل کرده که پیامبر (ص) فرمود: «کیف انتم إذا نزل ابن مریم فیکم وامامکم منکم»؛ «شما را چه خواهد شد زمانى که فرزند مریم در میان شما( صحیح بخارى، ج 4، ص 143.)
فرود خواهد آمد در حالى که امام شما از میان شماست.»
مسلم نیز همین مضمون را نقل کرده است.( صحیح مسلم، ج 1، ص 94.)
مقصود از امام در این روایات کسى جز مهدى (ع) نخواهد بود، ولذا شارحین صحیح بخارى همگى متفق القول «امام» در این روایت را حضرت مهدى (ع) معرفى کردهاند.
ج) احادیث بخشش مال
مسلم به سند خود از جابر بن عبداللَّه انصارى نقل کرده که رسول خدا (ص) فرمود: «یکون فى آخر امّتى خلیفة یحثى المال حثیاً لا یعدّه عدداً»؛ «در پایان امتم خلیفهاى خواهد( صحیح مسلم، ج 8، ص 185.)
بود که مال فراوان مىدهد بدون آنکه شماره کند.»
با رجوع به روایات دیگر پى خواهیم برد که مقصود از این خلیفه همان حضرت مهدى (ع) است.
ابنابى شیبه به سندش از رسول خدا (ص) نقل کرده که فرمود: «یخرج رجل من أهل بیتى عند انقطاع من الزمان وظهور من الفتن یکون عطاؤه حثیاً»؛ «مردى از اهل بیتم بعد از( المصنّف، ابن ابىشیبه، ج 8، ص 678.)
وقفه اى از زمان وظهور فتنه ها خروج خواهد کرد که عطاى او ریزان است.
نوشته شده توسط : آسمون